همدرد
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخرای ماه تو همدرد من مسکینی
کاهش جان تومن دارم ومن می دانم
که تواز دوری خورشید چه ها می بینی
توهم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر با لینی
هر شب از حسرت ماهی، من ویک دامن اشک
توهم ای دامن مهتاب پراز پروینی
همه در چشمه ی مهتاب غم از دل شویند
ا مشب ای مه توهم ازطالع من غمگینی
نی محزون مگراز تربت فرهاد دمید
که کند شکوه زهجران لب شیرینی؟
سلام امید جان
وبلاگ قشنگی داری. شعرت هم خیلی زیبا و با معنی بود.
انشا الله که همه به عشقشون برسند
بای
...........
.............................
......
....
به عشق نرسیدن درد بزرگیه امید
خیلی سخت
اما اون که رفت دیگه نمیاد...........
به جلوت نگاه کن.....
به اینده.......
خرابش نکن.......